خوش به حالت که منو یادت نیست
خوش به حالت که فراموشت شد
خوش به حالت که از این تاریکی
یه ستاره سهم آغوشت شد
خوش به حالت که دلت آرومه
خوش به حالت که پریشون نیستی
خوش به حالت که منو یادت نیست
خوش به حالت که پشیمون نیستی
خوش به حالت که منو یادت نیست
خوش به حالت که فراموشت شد
خوش به حالت که از این تاریکی
یه ستاره سهم آغوشت شد
خوش به حالت که دلت آرومه
خوش به حالت که پریشون نیستی
خوش به حالت که منو یادت نیست
خوش به حالت که پشیمون نیستی
بغل میگیرم عکساتو
شاید آروم شه آغوشم
لباسی رو که دوست داشتی
برای آینه میپوشم
میخوام باور کنم رفتی
میخوام خالی شم از رویات
همش چشمامو میبندم
شاید یادم بره چشمات
تا کی باید به دل بگم بساز بساز بسوز بسوز
تا کی باید به دل بگم که چشماتو به در بدوز
تا کی باید گریه کنم از دست کار روزگار
تا کی باید بباره چشمام مثله ابر بهار
خدا کنه که بارووون بباره بباره بباره
اخه تورو به یاد من میاره میاره میاره میاره
به یاد اون شبی که واسه اخرین بار دیدمت
چطور دلت اومد بری من که تورو می پرستیدمت
اگه میگه ازت خستـــه ست آه منـــه
همه در ها به روت بسته ست آه منه
اگه میـــــگه ازت سیـــــره آه منـــــه
اگــــــه میخنـــــده و میــــره آه منــه
تعداد صفحات : 2