برای دعا کردن واسه نیومدن معلم ...
برای قرآن های اول صبح و خوندن سرود ایران اول هفته ...
برای خط کشی کناردفتر مشق با خودکار آبی و قرمز ...
برای تخته پاک کن و گچ های رنگی کنار تخته ...
برای ترس از سوال معلم ...
برای لیوانای آبی که فلوت داشت ...
برای روزنامه دیواری درست کردن ...
دلم برای همه ی دلخوشیهای کودکانه تنگ شده ...
خیلی...!
میدانی رفیق . . .
نه زیبایم . . .
نه مهربان . . .
فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست . . .
فقط برای خودم هستم . . .
خوده خودم . . .
صبورم و سنگین . . .
سرگردان . . .
مغرور . . .
قانع . . .
با یک پیچیدگی ساده . . .
و مقداری بی حوصلگی زیاد . . .
برای تویی که چهره را میپرستی نه سیرت آدمی را . . .
هیچ ندارم . . .
سریعتر راهت را بگیر و برو . . .
حوالی ما توقف ممنوع است . . . !