قرار نبود اینجــــــا درد ودل کنم
قرار بود شاد باشم و بلند بخنــــدم
قراری نذاشتم واسه تنهایی واسه نت
قرار بود تو جمع باشم نه کز کنم یه گوشـــــــه و دنبال غمگین ترین های هرچیزی باشم
قرار نبود اینجا درد و دل کنم
پاسی از شبــــــــــ گذشته است و من بی رمغ ازین پیج به اون پیج میروم و گیج تر از گیج صفحه ای نمیبینم و فقط دلخوشم به گذر زمــان.
دلم تو گذشته هست و خودم تو حال.
اهل زندگی تو گذشته نیستم که هیچ برعکس اینده رو دوس دارم ولی خب همیشه که اینجـــــور نیست .
گاهی شکستــــ گاهی سکوت گاهی ...وا میداره برگردی عقبـــــــ
یه عقب گرد کامل
بــازی از جایی شـــروع شد که نـــــــباید میشد
از جایی دل دادم که نــــباید میدادم.
وابسته شدم به اشتباه
یه اشتباه بزرگـــــــــ
پایـــــان
چه داستان طولانی ای
ساعت نزدیکای 3 ونیم نصفه شبه
خوابم نمیاد ولی حوصله نوشتنم ندارم
برای کی مینویسم اصلن
شاید یه روزی خودمو خالی کردم
شاید همشو نوشتم
تنم محتاج دستاته 